|
جمعه 95 اردیبهشت 31 :: 2:25 صبح :: نویسنده : نویسنده : مهسا کهنسال
امشب، شب وصلت بود شب وصل و عیش و نوش و بزم و طرب... وصل کسی از خاطره های خیلی دور کسی که عزمی بس راسخ داشت در تلاش و دویدن پی چیزهای دست نیافتتی از این تلاش بیهوده خوشش می آمد زاده شد بود برای هدف گرفتن سنگهای بزرگ و شکستهای پی در پی و تلاشهای دوباره اراده ای که گاه شاید ستودنی می نمود و حتی گاه مضحک و سزاوار به سخره گرفتن . . . و اینک شب وصل یار ... وصل یاری که احتمالا بعد از آن همه دویدن و به هر دری زدن، واقعا ارزشش را داشت و کاش عشق این دو عشقی باشد ابدی ... موضوع مطلب : |